-
آی گفتی
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1398 09:18
برف اغنیا، برف فقرا توی این برف چه خوب است شکار، آی گفتی! گردش اندر ده ما، اونور غار، آی گفتی! ران آهویی و سیخی و کباب و دم و دود اسکی و ویسکی و آجیل آچار، آی گفتی! ویسکی و کتلت و کنیاک فراوان خوردن یله دادن به سر و سینه یار، آی گفتی به به ای برف، چه خوبی، چه ملوسی، ماهی زینت محفل مایی تو، ببار، آی گفتی! برف فقرا توی...
-
بیچاره مادر
یکشنبه 30 تیرماه سال 1398 00:55
بیچاره مادر پسر رو قدر مادر دان که دایم کشد رنج پسر بیچاره مادر برو بیش از پدر خواهش که خواهد تو را بیش از پدر بیچاره مادر زجان محبوب تر دارش که دارد زجان محبوب تر بیچاره مادر از این پهلو به آن پهلو نغلتد شب از بیم خطر بیچاره مادر نگهداری کند نه ماه و نه روز تو را چون جان به بر بیچاره مادر به وقت زادن تو مرگ خود را...
-
سنگ صبور
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1398 00:27
سنگ صبور بگوت پیری که ای دردانه فرزند زمین و آسمان دَونی که چر باید بلرزند در آن روزی که بر دامان پاک بیگناهی دد و دیوان واسینند لکه ننگ و سیاهی کوه جی سنگین تره این بی مروت چقد راحت زنیم همدیگره بهتان و تهمت منم اوی نیشته بوم ،اوشانه ور شیک و مرتب یهو می دل بجوشس، می لبانه سر بومه گب بازاگوتم قدیمه دفتره سنگین کویه...
-
مال دنیا
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1398 21:52
برادر بر برادر سخت میگیرد زبهر مال دنیا ز حرص خود برد اموال آنان را به یغما پریشان و دل افسرده سپارد عمر و ناگاه "جرس فریاد می دارد که بربندید محملها" 1 جفا کرده به قوم و خویش جای دیده بوسی پس از مرگش عزای خربود سگ راعروسی همیشه گفته اند و باز این گفتار می آید که خرسی چون بمیرد وارثش کفتار می آید ****** چه...
-
بیکاری
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1397 00:31
بیکاری رفته بودم پیش شیخی مایه دار تا که بنماید به من یک راهکار راه کسب روزی و رزق حلال در همین دور و بر و گوشه کنار * بر در کاخش که رفتم ناگهان راه بر من بست قلدر پاسبان گفت بهر چه بدینجا آمدی؟ زود برگو تا نمایم ره نشان * گفتمش ار شیخ ما دارد مجال دارم از ایشان فقط من یک سوال گفت با من گوی تا برگویم جواب چون که...
-
آب گل آلود
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1397 00:18
در تجارت خر به زیر بار میگردد گران صد هزاران قوطی عطار میگردد گران مملکت را کرده اند بازار شام سنگ و سیمان خفته در انبار میگردد گران مال و اموال ضعیفان همگی دود شده ضرر کیسه ما بهر کسان سود شده کس ندیده که شود آب چنین رود زلال بی گمان آب ز سر چشمه گل آلود شده
-
شور دوزان
یکشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1397 10:11
شور دوزان "وقتی که هر ماه یا هفته یه اختلاس چند هزار میلیاردی افشا میشه و کسی هم تعجب نمیکنه و قوه قضاییه هم با تمام قوا در حال پیگیری و برخورد شدیده وبرای مرم خیلی عادی شده " بیه دزدانه رایه بور دکونیم اوشانه ترنه جانه گور دکونیم هر اونی که دکت در تور دزدی پاره بونیم شکمه شور دکونیم ینیم هر کسه در جوشو...
-
راست بگو
یکشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1397 10:03
گفتم که اگر کنج دلت برای من جاست بگو "ور هست بگو نیست بگو راست بگو " گفتا که چه پرسی ز دل سوخته ام در قلب تو هم آتشی برپاست بگو
-
سرده آتش
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1396 13:55
بنام خدا سرده آتش ماقول تر یاد بوما از او زمانه که دریا بزیی تی او دله نامهربانه بازاوتی درده دیلانه سره از او قدیمان مره زنده بوبو باره دگر ، شیرینه دوران ********* گونی که مو او وقت عجله بوتم آبه پاکی تی دسته سر فوگوتم تازه بوتی که تو بی می خاطرخا مره یاده چجور بو نوا نوا ******** چی دونستم ترانی راستی راستی تی سنگه...
-
خار و گل
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1396 00:03
خار و گل هستیم و چو خار در یکدگریم یک خار که کم شد همه خاران پکریم گوییم که آن یکی چو گل بود ز ما اینگونه به هرکس که زدنیا برود مینگریم 94/01/29
-
قرآن خوانه
سهشنبه 28 دیماه سال 1395 00:34
قرآن خوانه مری پیشمبه روزه ایوانه گوشه نیشته بوم اوی ستّار گریه و زاری گوتم تی دوری جی فنار فنار یته پروانه بوما پرپر بزا تا که بنیشت می دسه سر دوماردی واز بوگوت و خوری بوشو ایسر اوسر یته گوت پروانیه یکی گوت قرآن خوانه اونه او دوته پران مثله نقاشی مانه امی اطفالان همه اوی هیسابون می دور و بر نوه یان و عروسان و دامادان...
-
52بهار
سهشنبه 28 دیماه سال 1395 00:29
52 بهار پنج ، ده بار و دو سال است چنین دیده ام بعد خزان باز بهار آمده است بعد مرگ گل و ریحان به چمن پسِِ دی در همه جا لاله به بار آمده است چه تو باشی و نباشی همه جا باز گلستان بشود باغ سرشار ز عطر گل و ریحان بشود پس بیا راه به بیراهه مرو عاقل شو به یکی جرعه ز میخانه حق کامل شو چو شراب کهنه پند سعدی بنیوش "لطف کن...
-
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفغار
پنجشنبه 2 دیماه سال 1395 11:53
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفغار (نیست جوانی همچون علی ع و نیست شمشیری چون ذوالفغار) وصی دین پیغمبر ص علی ع بود به کوره راهها رهبر علی ع بود مکن مقیاس وی را با ملائک بعرش حقتعالی افضل و برتر علی ع بود به جمله جنگها حتی اُحد با آن صعوبت به امر حق حفاظ جان پیغمبر ص علی ع بود ملائک چون سرودی لافتی الا علی ع را به این...
-
معما
جمعه 7 آبانماه سال 1395 22:52
معما حالا که آسان شد بدست تو معما چکنم؟ راز دلم پیش تو شد فاش وهویدا چکنم؟ گفتی که بودی عاشق و شیدای من کردی مرا در عشق خود شیدای شیدا چکنم؟ زیبای من دیدم تو را گفتم نهان با این غزال دلربا و قد رعنا چکنم؟ مجنون شدم آواره در کوه و کمر گر روزها من بیخبر باشم ز لیلا چکنم؟ با عشوه و افسونگری گشتم اسیر دام تو در دام تو من...
-
نجوا
جمعه 7 آبانماه سال 1395 22:41
نجوا غرق نگاهت گشته ام ای جان جانِ جانِ من افتاده ام در دام تو ای عشق بی سامان من آشفته گیسو کردی و کردم حذر از چشم تودل را ز عشقت کرده ام زندان تن برق نگاه آتشینت سوخته ایمان من گشتم به عشقت مبتلا ای درد و ای درمان منرحمی کن ای جان من و جانان من بشکن تو این قفل دل و زندان من جان و دلم با بیوفایی می کُشی هر دم که نجوا...
-
عشق نهان
جمعه 7 آبانماه سال 1395 22:20
عشق نهان عشق مرا تو نهان بسرشتی در دل و جان نه مرا به اشاره ای گفتی نه به ماه و ستاره ای گفتی من ز عشق تو بیخبر بودم چو مسافر که در سفر بودم ژاله در جام دل فرو ریزی عطر گیسو به آن درآمیزی می روی به کجا زیبای من روشن ز تو این دنیای من مانده ام حیران چو مستان در پی ات در باغ و بستان می روی به کجا زیبای من روشن ز تو این...
-
دلتنگ
جمعه 7 آبانماه سال 1395 22:16
دلتنگ کاش بین من و دل دعوا نمی شد یا که اسرار درونم پیش تو افشا نمی شد کاش همچون رهگذر از کوی تو میگذشتم یا نمی دیدم قد دلجوی تو کاش از جام شراب تلخ و از پیمانه ات دور میگشتم ازآن سودای دام و دانه ات کاش از چشم تو میکردم حذر تا نسوزم زین شرار پر شرر کاش دل مثل دلت از سنگ بود تا ندانی که دلم دلتنگ بود منظومه سلمان
-
محراب
جمعه 7 آبانماه سال 1395 22:13
محراب ابروی کمانی تو محراب نمازم شده است چشمان تو چون قبله رازم شده است من در خم محراب تو در حال نمازم با نرگس شهلای تو در راز و نیازم من مست تو و چشم و نگاهت تاچند کشی سرمه به چشمان سیاهت بیخبر بیچاره دل گشته اسیر کوی تو دست وپایش در غل و زنجیره گیسوی تو از جفایت بیوفا این حال و روزم خرقه و سجاده و محراب را باید...
-
دل شده
جمعه 7 آبانماه سال 1395 22:03
دل شده دل که محرابش شده خمخانه ابروی تو بیقرارم بیقرارم بیقرار روی تو من که می دانم دلت درد آشناست پس مکش ابرو مگو کارم خطاست در دل من از سکوت تو هیاهویی بپاست خاطرم آشوبها زین ماجراست وعده دادی همه جا همدم و همراه منی این چه رازیست که با دل شده سودا نکنی بر ضریح قلب تو گشتم دخیل " دست ما کوتاه و خرما بر نخیل...
-
تزویر
جمعه 7 آبانماه سال 1395 21:43
تزویر برو هرگز نیا پیشم دگر از چشمم افتادی نمی دانم ازین نادیدن ما تا چه حد شادی ترا انگاشتم ساده بدور از ریب و پیرایه ولی انگار میبینم که در تزویر استادی * نشانم را نگیر چون از تو دلگیرم من از دیدار مکاری چو تو سیرم تو امروز ار سراغی از من شیدا نمیگیری بدان هرگز بعمر خود سراغ از تو نمیگیرم سلمان فروردین 94
-
چون بیایی
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1395 12:31
چون بیایی رفته ای از پیشم و من بیقرارم کی به پایان میرسد این انتظارم در فراقت همچو پائیز و غمینم چون بیایی شادم و با تو بهارم بیوفایی میکنی با من چرا ای بیوفا ای که میگفتی ترا من غمگسارم شورشی کردی بپا در خانهء دل گشته ای در زندگی شور و شرارم دایم آزارم کنند رندان کویت من که غیر از تو به کس کاری ندارم گفتی عیبم را که...
-
هف کچلان
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1395 00:05
یکی از باورهای محلی در روستاها این بود که اگر باران چند روز مداوم ببارد و بند نیاید طناب نازکی را بر می داشتند و نام هفت تا کچل رو میشمردند و هفت گره روی طناب زده و آن را به ستون خانه می بستند و با ترکه نازکی شروع می کردند به زدن آنها تا کچل ها از خدا بخواهند که باران بند بیاید و آنقدر میزدند تا یک نفر از جمع ضمانت...
-
دل شکسته
چهارشنبه 5 آبانماه سال 1395 00:00
دل شکسته آمدی تا آنکه ویرانم کنی در حصار عشق زندانم کنی کوزه بشکستی که مجنونم کنی عشوه ها کردی که افسونم کنی عهد کردی گر مرا پیدا کنی دست و پایم بسته و شیدا کنی من که با یک غمزه بودم رام تو دانه دیدم اوفتادم دام تو این من و این هم دل بشکسته و شیدای من تیر عشقت را بزن خوش می زنی زیبای من آذر 94 منظومه سلمان
-
دزد کیه؟
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1395 21:51
دوزد کیه؟ دوزد اونه که کارگرانه حقه خوردندره بانک وادارات میان میلیاردی بوردندره دوزد اونه که ترازو پوشت کم کشه نیم کیلو مین صدگرمه در کشه دوزد اونه که دو خال بیجار واسه برار ، خاخورانه سره گول واسی بازار مین نوزولخوره یکه تاز بیچاره بوته مردمه ، حوقه باز یه لا دولا،دولا سولا پول هَایره صد جور گونا معصیته کولایره تاجر...
-
ره گفت و شنود
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1395 21:21
ره گفت و شنود وانما پنجره تا گوش دل از نغمه و آهنگ و سرود پر دهد مرغ دل از لانه به دنیای خلود تا که افشا نکنی سرّ خداوندی را پر بزن تا که بیابی تو یکی نکته ز اسرار ودود طبع خود خالص از احوال دنی باید کرد آنزمان مرغ دلت پر کشد از بام سجود تو نکن فکر که این نیمهء شب تنها تو جمع بسیار زیادی به قیامند و قعود سر بسجده...
-
هوس دام
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1395 23:54
هوس دام باز این دل دیوانه کرده هوس دامت افسون تو چه میخوانی اینگونه شده خامت وحشی تر از آهوی در و دشت دلم بود این دل همان آهوست که آسان شده رامت مستی خبرت نیست ازین کفتر وحشی کی آمد و برخاسته آرام ز بامت رفتی تو ازین شهر و دلم باز پرسان ز همه ز کوی و نامت با جور و جفا تلخ کنی کام دلم را شیرین کنی یا تلخ برو جهان بکامت...
-
شوریده سر
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1395 23:51
شوریده سر تا کی سر کوی تو به امید نگاهی باید بنشینم که خرامان بدرآیی شوریده سر و دست بدامان تو هستم محتاج نگاه و لب خندان تو هستم در گردنم افکنده ام این بار دعایی تا موی تو آتش بزنم رخ بنمایی 95/6/14
-
می هستی
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1395 23:27
می هستی ساقیا جان بفدای آن سبویت همه رسوایی عالم بفدای تار مویت همه گشتند روانه سوی مسجد منم امروز روان بسوی کویت پارسایان همه مستند ز آواز ملائک منِ دیوانه ز پیمانه و خمره و سبویت چو فلق تیغ به دامان شب سیاه بر زد تو شدی محو و همه مست ز بویت پرکن این جام دلم از می هستی ساقی تا سبو بشکنم و مست بیایم سویت کوله بارم شده...
-
نیامدی
یکشنبه 27 تیرماه سال 1395 22:14
نیامدی چشمم به در سفید شد نیامدی آتش به دل پدید شد نیامدی در اشتیاق رخسار ماه تو باران دیده شدید شد نیامدی باغ سرمست خون دختران رز وقت گل و موسم نبید شد نیامدی نام تو با سرشک حک شد به لوح دل لوح دلم حدید شد نیامدی دادم به خویش مژده وصل تو بیوفا دل خسته زین نوید شد نیامدی بندرانزلی 24/4/95 ویرایش 30 / 11 98...
-
جام شکسته
جمعه 4 تیرماه سال 1395 04:24
جام شکسته بر درت روزی نشستم تا که زان روزن ببینم روی تو چشم خود را پاک شستم تا که خوش بینم قد دلجوی تو راه را بر باد بستم تا برخسارت نبینم موی تو روز رفت و باز هستم تا فرستم پیک دل را سوی تو شب شد و چشمم نبستم شادم ازآن روزن وسوسوی تو زین فراق ار خسته هستم کی شوم آزرده دل از خوی تو حلقه را بر در شکستم تاکه چون آهو...