نیامدی
چشمم به در سفید شد نیامدی
آتش به دل پدید شد نیامدی
در اشتیاق رخسار ماه تو
باران دیده شدید شد نیامدی
باغ سرمست خون دختران رز
وقت گل و موسم نبید شد نیامدی
نام تو با سرشک حک شد به لوح دل
لوح دلم حدید شد نیامدی
دادم به خویش مژده وصل تو بیوفا
دل خسته زین نوید شد نیامدی
بندرانزلی 24/4/95 ویرایش 30 / 11 98