-
گنج وجود
دوشنبه 1 دیماه سال 1393 21:21
(ای دل مسکین تو چرا غافلی از گنج خویش) پیر تهی کیسه بی خانه ای داشت مکان در دل ویرانه ای روز به دریوزگی از بخت شوم شام به ویرانه درون همچو بوم گنج زری بود در آن خاکدان چون پری از دیده مردم نهان پای گدا بر سر آن گنج بود لیک ز غفلت به غم ورنج بود گنج صفت خانه به ویرانه داشت غافل از آن گنج که د ر خانه داشت عاقبت از فاقه...
-
نشاس روزان
چهارشنبه 12 آذرماه سال 1393 21:55
( یک شعر گیلکی به گویش شرق گیلان و حکایت یک برنجکاری در سال 1389) نشاس روزان نشاس روزان برسی نزدیکابو وقت شوندره فرصت باریکابو پارو بزام بیجارمین تا غروب چه زود بوشو روز هوا تاریکابو * تراکتوری بوما بزه روتاری شون وقتام بگوت دِ کار نداری بوتم چره ای آقااااااااا تومانابونه مگر بیجارکاری * دنباله سر حالا داریم لت زنی...
-
امید دل امیدواران
سهشنبه 11 آذرماه سال 1393 21:14
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد اومید همه جانها از غیب رسید آمد نومید مشو،گرچه مریم بشدست از دست کان نور که عیسی را بر چرخ کشید آمد نومید مشو ای جان در ظلمت این زندان کان شاه که عیسی را از حبس خرید ،آمد یعقوب برون آمد از پرده مستوری یوسف که زلیخا را پرده بدرید ،آمد ای شب به سحر برده در (یا رب و یا رب) تو آن (یا رب و یا...
-
زمان و انتظار
سهشنبه 11 آذرماه سال 1393 21:09
زمان برای آنها که انتظار میکشند، بیش از حد کند است، برای آنها که میترسند بیش از حد تند است، برای آنها که اندوهگین اند بیش از حد طولانی است، برای آنها که شادماناند بیش از حد کوتاه است، اما برای آنها که عشق میورزند جاودانه است ... ( هنری وان دایک )
-
گوشه میخانه
دوشنبه 26 آبانماه سال 1393 20:12
اگر من ترک ارباب وفا کردم پشیمانم اگر اینگونه با ساقی جفا کردم پشیمانم من از عمری که با زاهد فنا کردم پشیمانم من از جوری که در راه خدا کردم پشیمانم من امشب گوشه میخانه می مانم که داد از ساغر و پیمانه بستانم به هر جا پا گذارم کینه ها بینم هزاران چهره در آیینه ها بینم چه جایی خوشتر از میخانه بگزینم من اینجا مست و حیرانم...
-
فتنه ی جانها
یکشنبه 27 مهرماه سال 1393 21:24
دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای ! ماه من ، آفت دل ، فتنه ی جانها شده ای ! پشت ها گشته دو تا، در غمت ای سرو روان تا تو درگلشن خوبی گل یکتا شده ای خوبی و دلبری و حسن , حسابی دارد بی حساب از چه سبب اینهمه زیبا شده ای ؟ حیف و صدحیف که بااینهمه زیبایی و لطف عشق بگذاشته اندر پی سودا شده ای شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت...
-
با مولانا
یکشنبه 27 مهرماه سال 1393 20:49
تو نه چنانی که منم تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی من همه در حکم توام تو همه در خون منی گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی با همه ای رشک پری چون سوی من برگذری باش چنین تیز مران تا که بدانم که تویی دوش گذشتی ز درم بوی نبردم ز تو من کرد خبر گوش مرا جان و روانم که تویی...
-
قطع پیامک های تبلیغاتی
یکشنبه 27 مهرماه سال 1393 20:35
غیر فعالسازی پیامک تبلیغاتی همراه اول به دلیل شکایتهای مداوم کاربران از همراه اول، امکان لغو دریافت اساماسهای تبلیغاتی به امکانات این اپراتور اضافه گشت. شما میتوانید با ارسال عدد 1 به شمارۀ پیامکی ۸۹۹۹ از دریافت پیامکهای تبلیغاتی انصراف دهید. به علاوه میتوانید برای ثبت درخواست عدم دریافت پیامکهای تبلیغاتی...
-
خَمار مستی
یکشنبه 27 مهرماه سال 1393 20:24
همه عمر برندارم سر از این خَمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیّتی فرستی دل دردمند ما را که اسیر توست یارا...
-
مولانا مثنوی معنوی دفتر اول ابیات 3013
یکشنبه 27 مهرماه سال 1393 20:17
عبرت روباه از طمع گرگ شیر و گرگ و روبهی بهر شکار*****رفته بودند از طلب در کوهسار کان سه با هم اندر آن صحرای ژرف****صیدها گیرند بسیار و شگرف تا به پشت همدگر از صیدها*****سخت بر بندند بار و قیدها گر چه ز یشان شیر نر را ننگ بود*****لیک کرد اکرام و همراهی نمود این چنین شه را ز لشکر زحمت است*****لیک همره شد جماعت رحمت است...
-
در طلب کعبه
یکشنبه 6 مهرماه سال 1393 12:04
آنان که به سر در طلب کعبه دویدند چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند رفتند در آن خانه که بینند خدا را بسیار بجستند خدا را ندیدند چون معتکف کعبه شدند از سر تکلیف ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند که ای خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ ؟ (( آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند )) مولانا
-
با عطار و شهریار
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1393 23:49
عاشقی و بی نوایی کار ماست کار کار ماست چون او یار ماست تا بود عشقت میان جان ما جان ما در پیش ما ایثار ماست جان ما زان است جان کو جان ماست جان ما بی فخر عشقش عار ماست عشق او آسان همی پنداشتم سد ما در راه ما پندار ماست کار ما چون شد ز دست ما کنون هرچه درد و دردی است آن کار ماست بوده عمری در میان اهل دین وین زمان تسبیح...
-
صــیـــاد
سهشنبه 14 مردادماه سال 1393 23:10
سلام ای مرد تیر انداز ای صیاد صید افکن که با فــریاد هر تیری ـــ بر آری ناله ها از نای هر حیوان صحرائی ولـــی آگــــه نئی از حـــال آهـــو بره ای در شـــام تنهائی *** الا ای مرد صحرا گرد، ای صیاد تیر انداز! در آن شبها که سرمست از شکار بره ی آهو ـ درون بستر نازی زمانی دیده را برهم گذار و گوش را وا کن بفرمان مروت چشم دل...
-
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
سهشنبه 24 تیرماه سال 1393 23:49
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد من مست می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد امروز چنان مستم از باده ی دوشینه تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد تا هست ز نیک و بد در کیسه ی من نقدی در کوی جوانمردی عیّار نخواهم شد آن رفت که می رفتم در صومعه هر باری جز بر در میخانه این بار نخواهم شد از توبه و قرّابی بیزار...
-
گدای علیّ
سهشنبه 17 تیرماه سال 1393 12:22
ناله کن ای دل به عزای علیّ گریه کن ای دیده برای علیّ کعبه ز کف داده چو مولود خویش گشته سیه پوش ِعزای علیّ دیده ی زمزم، که پر از اشک شد یاد کند، زمزمه های علیّ تیغ شهادت سر او را شکافت کوفه بود، کوه منای علیّ عالم امکان شده پر غلغله چون شده خاموش صدای علیّ نیست هم آغوش صبا بعد از این پیک ظفر بخش لوای علیّ منبر و محراب...
-
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
یکشنبه 15 تیرماه سال 1393 23:08
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش لنگری از گنج مادون بستهای بر پای جان تا فروتر میروی هر روز با قارون خویش زین سپس ما را مگو چونی و از چون درگذر چون ز چونی دم زند آن کس که شد بیچون خویش باده غمگینان خورند و ما ز می خوش دل تریم رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش خون ما بر غم...
-
عالم و آدم کند گریه برای علی
یکشنبه 15 تیرماه سال 1393 10:50
عالم و آدم کند گریه برای علی حیف که در خاک رفت قد رسای علی نخل بوَد منتظر چاه بوَد بیقرار حیف که خاموش شد صوت دعای علی گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام تا که عدالت زند بوسه به پای علی زندگی بیعلی سختتر از مردن است کاش که ما میشدیم کشته به جای علی دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه مسجد کوفه شده کرب و بلای علی تیغ...
-
برو از هفت خط نوشان پای خم می میپرس
شنبه 3 خردادماه سال 1393 12:42
شهریار گزیدهٔ غزلیات رقیبت گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد به گلخن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد مگر با داس سیمین کشت زرین بدروی ورنه به مشتی خوشه درهم کوفتن خرمن نخواهد شد حجابی نیست در طور تجلی لیکن اینش هست که محرم جز شبان وادی ایمن نخواهد شد برو از هفت خط نوشان پای خم می میپرس که هر دردی شراب ناب مرد افکن...
-
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد(حافظ)
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 10:28
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که دردل بنهفتم ، بدر افتاد از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر ای دیده نگه کن که به دام که در افتاد دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافــــه که در دست نسیم سحر افتاد مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد بس کشتهی دل زنده که...
-
سر همانجا نه که باده خوردهای
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1393 22:56
مولانا .مثنوی بشنو الفاظ حکیم پردهای سر همانجا نه که باده خوردهای چونک از میخانه مستی ضال شد تسخر و بازیچهٔ اطفال شد میفتد او سو به سو بر هر رهی در گل و میخنددش هر ابلهی او چنین و کودکان اندر پیش بیخبر از مستی و ذوق میش خلق اطفالند جز مست خدا نیست بالغ جز رهیده از هوا
-
نیست گُنجایی، دو مَن را دَر سَرا
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1393 22:51
آن یِکی آمَد دَرِ یاری بِزَد گُفت یارش: "کیستی اِی مُعتَمَد؟ " گفت: "((مــَـن))" گفتش: "بُرو هنگام نیست بَر چنین خوانی مَقامِ خام نیست " خام را جُز آتَشِ هِجر و فِراق کی پَزد؟ کی وارَهانَد از نِفاق؟ رَفت آن مِسکین و سالی در سَفَر در فِراقِ دوست، سوزید از شَرَر پُخته گَشت آن سوخته، پَس...
-
دوبیتی های ناب
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1393 09:39
باخود کج و با ما کج و با خلق خدا کج آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج *********** برنمی آید دوکار از این دو مرد مردی از نامرد و نامردی ز مرد
-
نماز
یکشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1393 21:05
مرا غرض ز نماز آن بوَد که پنهانی حدیث درد فراق تو با تو بگذارم وگرنه این چه نمازی بوَد که من با تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم؟ حضرت مولانا
-
روز میلاد کوثر ولایت بر جمله سادات و شیعیان مبارک
یکشنبه 31 فروردینماه سال 1393 10:10
بهشت زیبا ز نور روی زهراست ملائک نغمه خوان در کوی زهراست ز میلادش خدا کوثر عطا کرد جهان قربان تار موی زهراست
-
چه غریب ماندی ای دل
دوشنبه 25 فروردینماه سال 1393 12:54
چه غریب ماندی ای دل نه غمی, نه غمگساری نه به انتظار یاری, نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان که به هفت آسمانش نه ستارهای است باری دل من ! چه حیف بودی که چنین زکار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری نرسید آن که ماهی به تو...
-
تو بمــان و دگــران، وای به حال دگــــــران
دوشنبه 25 فروردینماه سال 1393 12:47
ز تو بگذشتم و بـگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمــان و دگــران، وای به حال دگــــــران ... می روم تا که به صاحب نظری باز رسم محرم ما نبود، دیده ی کوته نظران !! دلِ چون آینه ی «اهل صفا» می شکنند که ز خود بی خبرند این ز خدا بی خبران دل من دار که در زلف شکن در...
-
شتر دیدی ندیدی
جمعه 15 فروردینماه سال 1393 12:27
از آن روزی که ما را آفریدی به غیر از معصیت چیزی ندیدی خداوندا به حق هشت و چارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی بابا طاهر (منظور از هشت وچارت قسم به دوازده امام معصوم است)
-
خدایا! بشکن این آیینهها را
جمعه 15 فروردینماه سال 1393 12:17
خدایا! بشکن این آیینهها را که من از دیدن آیینه سیرم مرا روی خوشی از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم از آن روزی که دانستم سخن چیست همه گفتند: این دختر، چه زشت است کدامین مرد او را میپسندد دریغا، دختری بی سرنوشت است چو در آیینه بینم روی خود را در آید از درم غم با سپاهی سیه روزی نصیبم کردی، اما - نبخشیدی مرا...
-
شهریار
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1392 23:56
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یک لاقبایان را ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را طبیب بی مروت کی...
-
غوغای ستارگان
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 00:03
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم امشب یک سر شوق و شورم از این عالم گویی دورم از شادی پر گیرم که رسم به فلک سرود هستی خوانم در بر حور و ملک در آسمانها غوغا فکنم سبو بریزم ساغر شکنم امشب یک سر شوق و شورم از این عالم گویی دورم با ماه و پروین سخنی گویم وز روی مه خود...