مولانا .مثنوی
بشنو الفاظ حکیم پردهای
سر همانجا نه که باده خوردهای
چونک از میخانه مستی
ضال شد
تسخر و بازیچهٔ اطفال شد
میفتد او سو به سو بر
هر رهی
در گل و میخنددش هر ابلهی
او چنین و کودکان اندر
پیش
بیخبر از مستی و ذوق میش
خلق اطفالند جز مست
خدا
نیست بالغ جز رهیده از هوا