دفتر شعر
گفتم که مرا از گذر خویش برانی
داد دل دیوانه ات از من بستانی
گفتم که نهی پای به روی دل پاکم
انگار نیم عشق تو چون مشته خاکم
آرام شود آن دل عاشق و صبورت
خاموش شود شعله نخوت و غرورت
زافتاده عشق خویشتن کام بگیری
زآزار دلم بس کنی آرام بگیری
در خواب روی بخواب شیرین
یادی نکنی ز عشق دیرین
عشقی که نمانده زو فقط خاطره ای
در کهنه کتاب شاعر و شاعره ای
29بهمن 94کلانمحله
منظومه سلمان
***********